نیچه ؛ شاعرآوانگارد، فیلسوف جنجالی
روشن روشن

 

 

 

Friedrich Nietzsche 1844-1900

نیچه ، روشنگری وفلسفه باکمک سخنان برگزیده

   توخولسکی، منتقد وروزنامه نگارآلمانی،پیش ازاقدام به خودکشی درزمان جنگ جهانی دوم،نوشته بود :"بگو به چه نیازداری، تامن درآن باره نقل قولی مناسب ازنیچه برایت بیاورم" ، یعنی نیچه باکمک جملات قصارش در رد ویا تایید هرموضوعی،سخن گفته بود. امروزه نیچه گرایان فرانسوی میکوشند تاازاو فاشیست زدایی نمایند ومدعی هستند که فلسفه نیچه را نه ایده آلیزه ونه لعنت بایدنمود، چون نیچه دوستان وطرفداران غرض ورزی نیزداشت که طبق میل خود اورا گاهی : نژادپرست،فاشیست،ضددمکرات،ضدزن و غیره می نمودند. حتا امروزه نظرات جدید نیچه پیرامون مسائل گوناگون رامیتوان کشف کرد ،ازآنجمله : درباره تئوری حقیقت،فلسفه زبان، فوایدعلوم تجربی،محیط زیست،آشتی باطبیعت، اخلاق، زیبایی شناسی و غیره ، گرچه بخش سیاسی فلسفه اوپراز تضادوتناقض است، به این دلیل فاشیست ها ازاونیز سوء استفاده نمودند. و امروزه فراموش گردیده که نخستین بار آمریکایی ها بودند که با کمک متفکری بنام " گ. هال" ازنظرات نیچه برای قتل عام سرخپوستان در سال 1904 سوء استفاده نمودند . نازیها خودرا گاهی بطورآشکار نیچه ای معرفی ننمودند، آنطور که مثلا روبسپیر خودرا روسویی، و استالین خودرا مارکسیست معرفی کرده بودند. بایداشاره نمود که فلسفه سیاسی نیچه واستراتژی ناسیونال سوسیالیسم نیزباهم سازش نداشتند چون نیچه قبلا مدتی هوادار حزب سوسیال-دمکرات آلمان بود. درغرب نویسندگان واندیشمندانی مانند: نااویل آمریکایی، برنارد شاو انگلیسی، کامو و ژید فرانسوی، یاسپرز و آدرنو آلمانی، تحت تعثیر نیچه بوده اند. آدرنو و هورکهایمر، نیچه را یک طبیب پیشگو و روشنگر میدانستند.

  نیچه درسن 34 سالگی بدلیل بیماری جسمی و روحی بارنشسته شدوازشغل استادی درکشور سوئیس کناررفت. وی سالها استاد تاریخ ادبیات یونان باستان و آموزگار دستورزبان لاتین بود. وی دردانشگاه،خود دررشته فیلولوگی یعنی تبار شناسی واژهها درس خوانده بود. وی میگفت که زبان، هنر است و نه وسیله ای برای علم وکشف حقیقت. اودررابطه باانتقاد اززبان مینویسد که کشف صوری حقیقت اهمیتی ندارد بلکه زیبایی شناسی درزبان مهم است، چون جهان ازطریق: زبان، گرامر و عقل، قابل شناخت نیست. اودرکتاب (سرچشمه زبان) مدعی شد که زبان محصول غریزه است،وغالب مونولوگهای خودراازطریق کتاب منتشر کرده است. نیچه علاقه خاصی به تبارشناسی لغات داشت و میگفت که تبارشناسی نباید فقط تاریخ مفاهیم باشد بلکه بایدنگاهی انتقادی نیزبه تاریخ مفاهیم بنماید. درنظر او ولی موسیقی قویترین رسانه بیان است. او زبان راهنری آپولویی و موسیقی راهنری دینوزیوسی میدانست. نیچه خودرا مخلوق خدای یونانی یعنی دینوزیوس بشمار می آورد. اوبه اسطوره نمودن موسیقی نیز پرداخت ،یعنی نوعی زبان نخستین،طبیعی و اصیل که حتا پیش ازشعروجودداشته است. غالب آثارنیچه بصورت سخنان برگزیده نوشته شده اند. اودرتقدیم کتاب (انسانی واقعا انسانی)خود به ولتیر، از "آزادی فکری" یادمیکند، منظوراو: آزادی ازسنت رمانتیک آلمانی، ایده آلیسم، واگنرگرایی، مسیحیت، متافیزیک و افلاتون گرایی، بود. اودررابطه زبان و عقل میگوید، چون ماهنوز به دستور زبان وگرامر وابسته ایم،ازبحث وجودخدا، آزادشدنی نیستیم.

  گروهی ازمنتقدین ادبی مدعی هستند که نیچه یکی ازبزرگترین شاعران زبان آلمانی است. اورابعداز هاینه مهمترین خالق ومبتکر زبان آلمانی بحساب می آورند. نیچه خودرا یکی ازآوانگاردهای فرهنگی زمانش بحساب می آورد. او، فیلسوف مد روز زمان دولت پروس درقرن 19 نیزبود. فلسفه اورا انتقادی فرهنگی-استتیک بشمار می آورند. فلسفه فرهنگ وهنر درآغاز فعالیتهای روشنگرانه نیچه،درمرکز نوشته های وی قرارداشت. هنر برای نیچه؛خلاف هگل، رسانه ای است که باکمک آن میتوان بااضداد زندگی نمود، بدون اینکه نیاز به آشتی آنان باشد. وی در کتاب (دانش فرهبخش) مینویسد که علم ادامه ترقی هنر بود و انسان علم گرا ادامه راه انسان هنردوست است. امروزه نویسندگانی مانند: توماس و هاینریش مان، برشت، دوبلین، اشتفات گئورگ، گاتفرید بن، و یوهان بشر را تحت تعثیر اومیدانند.

  آوانگاردهای آغاز قرن بیست ازجمله تحسین کنندگان نیچه بودند. پست مدرنهایی مانند : لیوتار، دلوژ، دریدا، و فوکو نیزخودرا تحت تعثیر او دانسته اند. بلوخ، آدرنو، هابرماس، و بنیامین نیز اورا یکی از روشنگران مدرنیته معرفی نمودند، گرچه نیچه خود درباره روشنگری دولت پروس ازبالا، سکوت نموده است. سوء ظن نیچه به تمام سیستم گرایان تاریخ فلسفه ،رهنمودی موردپسند برای پسامدرنها گردید،چون فلسفه نیچه دارای یک سیستم بسته نبود. اگرهگل رافیلسوف دین بنامند،نیچه و فویرباخ راباید ازجمله فیلسوفان منتقد دین بشمارآورد.در آغازکارفکری نیچه،

فلسفه شوپنهاور، موسیقی واگنر، و رابطه دوستی خانم سالومه، تعثیر فوق العاده ای داشته اند. نیچه مینویسد که بعضی ها بعداز مرگ، متولد میگردند. فیلسوف مورد علاقه نیچه ولی هراکلیت بود. نیچه خواهان بازگشت به دوره آرکائیک ماقبل سقراطی است یعنی به دوره فلسفه دردوران تراژدی یونانی. اوبه نقل از هراکلیت مینویسد که جهان پروسه ای از زوال، زایش، مردن و شدن است. اوتمام تاریخ فلسفه بعداز هراکلیت راگمراهی نامید وفلسفه غرب از زمان افلاتون تاکنون را ،بحث های تجریدی بشمار آورد. فلسفه نیچه رابطه ای تنگاتنگ بازندگی اوداشت و بدون بیوگرافی نیچه، فهم فلسفه او غیرممکن است. هایدگر اورا نقطه اوج وپایان متافیزیک غرب دانست که نیاز به آغاز دیگری را مطرح نموده است. نیچه مینویسد که تمام کوششهای دینی وفلسفی که خواسته اند جهان ایده آلی بسازند،باشکست روبرو شده اند،چون تمام متافیزیکها خیالپردازی و جنون بوده اند. با اینوجود چپ های مارکسیست اورا فیلسوف سرمایه کلان در دروه پیش از اوج کاپیتالیسم نامیدند.

   نیچه باقدری اغراق،خودرا رادیکال ترین متفکر ونقطه عطفی درسیراندیشه دانست. اودرجایی میگوید فیلسوفی است با دینامیت وپتک نابودی ارزشهای سنتی گذشته. درنظر او فیلسوف باید مانند قانونگذار باشد و راه را نشان دهد. اوپیرامون مفاهیم اخلاقی اشاره میکند که آنها ابدی نیستند و تارخی دارند. پیش بینی او که درآینده انسان فقط روی اساس فرضیه ها خواهد زیست، موجب استفاده عمل گرایی فلسفه زندگی ازطرف ویلیام جیمز گردید. وی مینویسد که انسان نه تنها موجودی شناخت گرا بلکه عملگرا نیزاست چون اوضاع جسمی وفکری او مستقیما به جهان وابسته اند، به این دلیل نیچه راگاهی یک رئالیست عملگرا دانسته اند. نیچه به کشف عرفان وعالم خلسه نزد: هنرمندان، فیلسوفان و روحانیون اشاره کرده وآنرا نشان سادیسم، خودآزاری و فشار آبزورد نامید. درنظر نیچه فشارزندگی آبزورد و عرفان، خاص انسانهایی است که اراده خود را نتوانسته اند عملی نمایند.

   نیچه ازفلسفه تاریخ هگل که تاریخ جهان را دادگاه جهان نامید،فاصله گرفت و در کتاب (چنین گفت زردشت) مینویسد که زمان پادشاهان گذشته است و خلق نیازی به شاه حاکم ندارد. او به دفاع استتیک ازتاریخ میپردازد و میگوید باید بانظری زیباشناسانه و هنری به تاریخ نگریست. اگر تاریخ نتواند علم باشد، آن باید هنر شود. وی فراموشی را شرط یک زندگی سعادت آمیز میداند، گرچه انسان درنظر او متاسفانه نمی تواند حوادث تاریخ را فراموش نماید.او امیدوار است که بانگاهی هنری و زیباشناسانه به تاریخ،شاید بتوان با واقعیات خشن و حوادث ناگوار کنارآمد، گرچه نباید خیالپردازانه نمودن تاریخ اورا بعنوان فراراز واقعیات تاریخی بحساب آورد. وی در جای دیگری فرهنگ مدرن رابا اشاره به صنعتی شدن جامعه، بی خون و مرده نامیده بود.

  وی بااشاره به ابدی نبودن مفاهیم اخلاقی مینویسد که ارزشهای اخلاقی درگذشته نیز دچار تحول و تغییر شده ودرآینده نیز ثابت نخواهندماند، چون مفاهیم اخلاقی کشف و تعریفهای انسانی هستند و نه پدیدههای طبیعی که منتظر کشف و یافتن انسانها باشند. اومیگوید که مفاهیم اخلاقی که انسان غربی از سنت مسیحی همراه خود آورده، ارزش خودرا بعداز چندقرن ازدست داده اند، چون خدا مرده و انسانها هنوز درغارها نمایشنامه سایه های اورا نشان میدهند. اومینویسد که درجهان مدرن که اسیر نیهلیسم شده است باید درتعریف ارزشهای اخلاقی تجدیدنظر گردد چون نیهلیسم مدرن، زندگی ستیز و دشمن آن است. آزمایش انسان فعلی درآنجاست که او یک زندگی و مرگ دائمی، بی هدف و بی معنی را باید بطور تکراری تحمل کند. چون تاریخ مدام تکرار میگردد و بهشتی وجودنخواهد داشت، این تکرار ابدی، نوع فوق العاده نیهلیسم نیز است . نیچه به انسان توصیه میکند که ازنظر فردی باید برخود، صفات و پرهیزکاری هایش مسلط شود چون بالاترین هدف درزندگی، دیداروملاقات باخود است. انسان آن چیزی خواهد شد که اکنون هست. به نقل از نیچه، نخستین کشف ابرمرد این بود که دیگر اعتقادی به خدا نداشت چون براثرمرگ خدا دیگر قدرت و تسلط برانسان وجود نداشت. باید هدف انسان تسلط بر این هستی و زندگی  بدون هدف و معنی باشد، چون این تکرارمدام و اجتناب ناپذیر مرگ و زندگی موجب فرم افراطی نیهلیسم شده است. نیچه یک نیهلیسم اروپایی را پیش بینی نمود که درآن تمام ارزشهای قدیمی و قوانین زندگی گم شده خواهند بود. پیش بینی فرهنگ اروپایی دردوقرن آینده زمان نیچه بصورت نیهلیسم نیز موجب مرگ خدا شد؛ فرهنگ نیهلیستی که روی حوادث فاجعه آمیز بناشده بود.

  دررابطه با رد نظرات راستگرایان، محققین فرانسوی طرفدارنیچه مینویسند که نیچه ناسیونالیسم رانشان دوران انسان گله ای میدانست و آنرا رد نمود. او آنزمان آلمانها رانیز عقب افتاده ترین خلق اروپا لقب داد، گرچه نیچه درآنجا خبراز آمدن طبقه جدید یعنی برگزیدگان میداد. او کلیسا و پیام مسیحیت رانیز ردنمود ولی خود عیسی مسیح را باشرف ترین انسان تاریخ نامید!.

 

 


January 13th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان